مرز اقتباس و کپی

The borders between adaptation and copy

اگر هنرمند و یا دیزاینر هستید و یا هر شغلی که مربوط به خلق و خلاقیت می‌شه دارید، شاید براتون پیش اومده باشه که از یک اثر ناب اقتباس کرده باشید. اما از طرفی هم دوست دارید از مرز کپی و برچسبِ کپی زدن دور بمونید و کسی بهتون نگه این کار کپیه! اما بعد از پیچ و خم های مختلف ندونسته به این مسیر می‌رید و در آخر اثرتون یک کپی درجه سه تلقی می‌شه! اگر به اندازه کافی شانس داشته باشید کار شما بهش توجهی نمیشه ولی اگه خیلی بدشانس باشید و پروژه‌ای هم که انجام دادید به اندازه کافی بزرگ باشه، کار به رسانه ها می‌کشه و شما رو به عنوان یه دزد تلقی می‌کنن. سوال اساسی اینه که چجوری از کپی کردن یک اثر دوری کنیم و به جای اون اقتباسی مفید انجام بدیم؟

وقتی که موضوع اقتباس و کپی کردن میاد وسط بهتره به جمله معروف ونگوگ توی نامه هاش اشاره کنم: هنرمندها به  مثابه‌ی یک زنجیر می‌مونن. میتونی روی چیزی که از قبل ساخته شده کار کنی و ادامه‌اش بدی و یا میتونی اثری که خلق کردی رو رها کنی تا بقیه بیان اونو ادامه بدن. کپی کردن یک سنت دیرینه در هنر و دیزاین و هر حرفه‌ای محسوب میشه. شما اگه سری به کتابهای تاریخ هنر بندازید و روند بیشتر هنرمندها رو ببینید، می فهمید که این مسئله موضوع غیرآشنایی نیست. تکامل ما همیشه به گذشته وابسته بوده و این موضوع در هنر و کارهای خلاقانه هم قابل انکار نیست. درون هر اثری بخشی از انسانهای گذشته هم وجود دارن و به قول میشل فوکو: جهان تفسیر تفسیرهاست.

چه زمانی کپی کردن خوبه؟

طبق شرایط و موقعیتی که هستید کپی کردن می‌تونه عملی مفید و حتی قابل توصیه به حساب میاد. به طور کلی زمانی خوبه که شما در حال یاد گرفتن هستید. کپی کردن از استادی که مورد قبول شماست فرایندی از یادگیری به حساب میاد و شما با کپی کردن (هرچقدر هم زیاد)، تجربه زیادی از موضوع کسب میکنید. یادمه که در یک سمیناری شرکت کرده بودم که طراحان لباس درباره فرآیند کارشون صحبت می‌کردن، یکی از دیزاینرها (بخدا اسمشو یادم نیست) به این موضوع اشاره کرد که تا یه زمانی از لباسهای خیلی معروف کپی می‌کردم تا دقیقا دقت و ظرافت اونا رو داشته باشه اما هیچوقت اونا رو به کسی به عنوان اثر خودم نشون ندادم چون می‌دونستم اینا صرفا جنبه یادگیری داره برام و منو از لحاظ تکنیک قراره قوی بکنه.

;

کپی کردن کمک می‌کنه که شما ماهیچه های فنی و حرفه‌ی خودتون رو قوی کنید. برای مثال:

  • موسیقیدان ها یاد می‌گیرند چیزی که می‌شنوند را دوباره اجرا کنند.
  • نقاشها از تابلوهای بزرگ کپی می‌کنند و سعی می‌کنند نوع خط گذاری و پالت رنگی را با کپی کردن کشف کنند.
  • توسعه‌دهندگان تمام کدهای آماده موجود در یک کتاب یا یک سایت اینترنتی را که پیدا کرده اند دقیقا به همون شکل استفاده می‌کنند.
  • گرافیستها گریدبندیهای صفحات گرافیکی و رنگهای از قبل تعیین شده را دوباره به کار می‌گیرند.

در حالی که کپی کردن برای یادگیری خوبه، اما از طرفی اگه اثری رو بقاپید و به نام خودتون ازش استفاده تبلیغاتی و مالی کنید، موضوع درستی تلقی نمیشه! فک کنم همه ما با این موضوع موافقیم و برای همینم قانونی برای حق کپی رایت وضع شده. اگر شما اینکار رو می‌کنید تنها دو دلیل داره: یا فقط دنبال منافع مالی و مقام و شهرت و تشویق کوتاه مدت هستید یا اینکه صرفا هیچ علاقه و اشتیاقی و زمانی بابت کار خودتون ندارید و صرفا میخواید سفارش و کاری که بهتون سپرده شده رو زودتر تموم کنید. کپی کردن مطلق در کار حرفه‌ای می‌تونه منافع خوبی براتون داشته باشه اما به شدت ناچیز و کوتاه مدته و حتی میتونه هویت شما رو خراب کنه. اگر برای شغل به کپی کردن اکتفا بشه در یک سطح ثابت می‌مونید و هیچ پیشرفتی نخواهید داشت. اما به هرحال هر صنعت و حرفه دارای یک ماهیت و روحیه خاصی هست که باعث میشه خیلی از اونا منجر به خلق پدیده جدیدی بشن و در خیلی از حرفه ها هم بازتولید و کپی کردن اتفاق بیوفته. در حوزه دیزاین هم این موضوع زیاد اتفاق میوفته و در واقع خیلی از آثار در حال بازتولید یک اثر قبلی هستند.

 

شما چه بخواید و چه نخواید مجبورید اقتباس کنید!

یک رابطه‌ی دیگه ای بین اقتباس کردن و کپی کردن به خوبی دیده میشه و وجود داره. مثلا وقتی که شما قراره یه سایتی طراحی کنید، غیرمعمول نیست که برای درک دید مشتری ازش بخواید که سایتهایی که دوست داره رو بهتون نشون بده و بگه به چه دلیلی دوستشون داره. خیلی از مشتری ها هم حتی اصرار دارند که حتما از فلان رنگ و طرح یک سایت معروف برای برند خودشون استفاده بشه. و شما چه بخواید و چه نخواید اینکار رو باید به نحوی انجام بدید. این به شما بستگی داره که کار رو به سمت کپی کردن بکشونید یا برید توی منطقه اقتباس.

در ذهن ما یه عالمه چیزای انتزاعی و واقعی میچرخه که دائم داریم ازشون اقتباس می‌کنیم!

یا وقتی که مشتری‌ای وسط نباشه، شما ناخودآگاه یه سری از دیزاینرها و یا افراد حرفه ای در رشته خودتون رو دنبال کنید و از نکته ها و کارهایی که می‌کنند یه نوکی بزنید و روشهای اونا رو تقلید کنید! من به عنوان یک تصویرساز برام اتفاق افتاده که بهم گفتن از این قسمت اثرت یا از تکنیک و روش رنگ گذاریت خوشمون اومده و ما هم ازش داریم استفاده می‌کنیم.

به طور کلی میخوام بگم ما محکوم به اقتباس کردن هستیم چه این عمل خودآگاه اتفاق بیوفته یا ناخودآگاه مغز ما مجموعه ای از اطلاعات دیداری شنیداری و غیره رو که از محیطش دیده دائم تحلیل و استفاده می‌کنه. اما مواظب باشید! همیشه خطر در بیخ گوش شماست. ممکنه در حال اقتباس کردن به سمت جاده خاکی برید و در آخر ببینید که اثر شما کاملا کپی محسوب می‌شه. حالا چه کار کنیم که این اتفاق نیوفته؟

 

چگونه اقتباس کنیم که کپی به حساب نیاد؟

۱.اول از همه از خودتون بپرسید که از کجا باید اقتباس کنم. شما هرچقدر دیدتون رو گسترش بدید و از منابع دورتر از حوزه دیزاین الهام بگیرید کمتر اثرتون به چشم کپی دیده میشه. برای مثال اگه می‌خواید سایتی طراحی کنید، به جای اقتباس از سایتهای دیگه، به اشیا و موضوعات کاملا متفاوت و بی ربط نگاهی بندازید. میتونید از فرم و بدنه یک ماشین الهام بگیرید یا از پالتهای رنگی یک نقاشی. می‌تونید از ترکیب بندیهای طبیعت در گریدبندی استفاده کنید و یا برای آیکونها از فرمهای وسایل آشپزخونه بهره ببرید! مزیت این موضوع در اینه که شما هرچقدرم از منابع دور اقتباس کنید اثر شما به چشم یک کپی دیده نمیشه.

۲.توارد. توارد واژه ای هست که بیشتر در ادبیات استفاده می‌شه. وقتی دو شاعر هم از نظر لفظ و هم معنی شعری بنویسن که به هم شباهت داشته باشه بدون که از این موضوع اطلاعی داشته باشن، توارد اتفاق افتاده. امروزه از پدیده توارد توی رشته های دیگه هنر هم استفاده میشه. ممکنه شما برای طراحی یه پوستر یا کارتون بدون اینکه از جایی آگاهانه اقتباس کنید، ذهنیت خودتونو بریزید بیرون و یه چیزی خلق کنید و وقتی به بقیه نشون بدید همه بگن که اینکار تورو قبلا فلانی انجام داده و از اونجایی هم که همه خصوصا توی ایران( چون محیط زیستم ایرانه اینو میگم) دنبال یه بهونه برای تخریب رقیبشون می‌گردن بهتون برچسب کپی رو می‌زنن.

عده‌ای هنرمند که در حال انگ زدن به یکدیگر هستند!
وقتی توارد اتفاق بیوفته همه مدعی هستند که کار اونا اصالت داره و بقیه کپی کردند

 

 

اما چرا این اتفاق میوفته و چیکار کنیم که این کار کمتر بیوفته؟

همه ما انسانیم و وقتی مثلا به ما موضوعی داده میشه که دربارش نقاشی کنیم ممکنه ذهنیت خیلی از ما مشترک باشه و ایده ای یکسان با اجراهای کمی متفاوت خلق کنیم این اتفاق وقتی میوفته که اولین و سطحی ترین ایده ای که به ذهنمون میاد رو انتخاب می‌کنیم و سریع به اجرا کردن اون می‌پردازیم. ایده هایی هستند که خالصا ناب هستند چون برای رسیدت به ایده روش فکر خیلی زیادی شده. پس اگه قراره صورت مساله ای رو حل کنید بهتره همون اول به سراغ ایده های اول نرید و ممکنه خیلیا مثل شما قبلا به اون رسیده باشن.

از طرفی مطالعه و تحقیق کنید! قبل از اینکه ایده اتون رو به اجرا در بیارید مطالعه‌ای معقول در این حوزه بکنید تا ببینید بقیه درباره این موضوع به چه راه حلی رسیدن شاید ایده‌ای که پیش ذهنتون یه چیز ناب و یونیکه به فکر هزاران نفر رسیده و اجراش کردن.

۳. عمیق ببینید: اگه قراره از یه سایت یا حوزه ای که به کار شما مربوطه اقتباس کنید، نگاهتون رو عمیق تر کنید و به این موضوع فکر کنید که دقیقا چه عنصر و یا چه موضوعی وجود داره که من ازش خوشم اومده که میخوام ازش اقتباس کنم و چرا؟ مثلا اگه از یه پالت رنگی در یک سایت خوشتون اومده، دقیقا همون کد رنگی ها رو کپی نکنید توی سایت خودتون! به این موضوع فک کنید که چه دلیلی باعث شده من از این رنگا خوشم بیاد؟ چه رابطه و فرمولی بین این رنگها وجود داره که اینارو کنار هم قشنگ کرده و من چجوری میتونم با این رابطه پالت جدیدی درست کنم. مثال رو بازتر میکنم:

آیا از این رنگ خوشم اومده چون از رنگهای خنثی استفاده کرده؟ پس منم رنگهامو به سمت خنثی میبرم و گسترش میدم.
از کنتراست بین رنگهای سرد و گرمی و یا تیرگی و روشنی که داره خوشم اومده؟ پس منم یه کنتراست جدیدی از رنگها درست میکنم.
فکر میکنم قرار دادن رنگ تند در پشت خنثی، چشمم رو به این جهت میکشونه پس منم با رنگ تند و خنثیِ جدید جهت چشم رو به جایی که میخوام میکشونم.
پس به جای کپی کردن مستقیم، مرکز و هسته الهام خودتون رو پیدا کنید و ببینید که اونجا چه خبره. هرچقدر که کمتر کپی مستقیم انجام بدید، نتیجه کار نهایی خالص تر میشه.

هر طرحی به طور ناگریزی در خیلی از موضوعات با سایر طرحها مشترکه. برای مثال بیشتر سایتها یک هدر و یک فوتر داره و یا در طراحی کاراکتر از یک انسان، همه میدونیم که دو دست و پا و یک سر و بدن از عنصرهای اصلی یک کاراکتر انسان محسوب میشه. اما با اینحال همه سایتها و کاراکترهای طراحی شده و هر اثری در موارد مختلف شبیه به هم نیستند با اینکه در خیلی از موضوعات اشتراک دارن.

۴.اقتباس رو توی خودتون حل کنید! به نظرم اون چیزی که ونگوگ میگه ما پیوندی از یک زنجیریم به این معنیه که خوب بودن رو در کار بقیه ببینید و نهایت تلاشتونو انجام بدید که درک کنید چرا خوبه. آثار خوب رو کپی نکنید. هسته خوب بودن در اثر رو پیدا کنید و از فیلتر شخصیت و فردیت خودتون عبور بدید. ایده های دیگران رو عمیقا در وجود خودتون حل کنید و بخشی از صدای خودتون رو که اثری جدید و متفاوته رو عرضه کنید. اینجوری شما در واقع اقتباس کردید و کپی ای اتفاق نیوفتاده.

بذارید مثالی بزنم: هنر هخامنشی با هنر توابع معروفه. هخامنشیان هرجایی رو که فتح میکردن از هنر و هنرمندهای اونجا هم در کاخ و صنایع خودشون استفاده میکردن. میشه گفت هنر هخامنشیان ترکیبی از هنرهای بابل، مصر، سومر، ماد و یونان و آشوره. اما هیچکس نمیتونه بگه هنر هخامنشیان اصیل نیست چونکه اونا هنرها رو با فرهنگ و هویت خودشون حل میکردن. برای مثال سنگنگاری و حجاری های کاخ پرسپولیس همه اقتباس شده از کاخ های آشوری در سوریه اس. اما مظمون اثر آشور حمله و کشتار جنگه و مظمون هخامنشیان اقوامی هستن که با احترام در حال هدیه دادن هستن.

هنر هخامنشی از روش حجاری آشوری در کاخ پرسپولیس استفاده کرد اما مضمون و فرهنگ خودشو هم قاطی کرد توش.

خلاصه!

ما با کپی کردن رشد میکنیم و یاد می‌گیریم. این چیز بدی نیست. این بده که کار دیگری رو برداریم به نام خودمون بزنیم و ازش سود ببریم. شما به طور نامحدود تا زمانی که می‌خواید یاد بگیرید و خودتون رو قوی کنید حق دارید که کپی کنید. اما وقتی قراره یه کار واقعی یا شخصیت حقوقی بدید بیرون و یا سفارشی تحویل بدید، مرز بین اقتباس و کپی کردن رو در نظر بگیرید و در سمت اقتباس بایستید.

هر چقدر که به منابع دورتر از حرفه خودتون به عنوان اقتباس نگاه کنید از منطقه کپی کردن هم دورتر هستید و آثار ناب و دسته اول تولید می‌کنید.

وقتی قراره از اثری اقتباس کنید، به این موضوع توجه کنید که از چه چیزی خوشتون اومده که دوست دارید ازش استفاده کنید و چرا. روابط منطقی خوب بودنش رو پیدا کنید و به شیوه خودتون روابط رو اجرا کنید و به بقیه قسمتهای اثری که اقتباس کردید کاری نداشته باشید.

وقتی که اثرتون به اتمام رسید دوباره به اثری که اقتباس کردید برگردید و با اثر خودتون مقایسه اش کنید. با خودتون روراست و صادق باشید. اگه فک می‌کنید کارتون خیلی شبیه به کار اصلی شده پس بهتره تغییرش بدید یا از اول شروع کنید.

هیچکس نباید وقتی به کار شما نگاه کرد به این موضوع فکر کنه که این کار یک کپی از یه چیز دیگس. اگه به کار اصلی اقتباس شده اشاره کردن و شباهتهایی ازش رو اشاره کردن اوکیه اما هیچوقت و هیچووقت نباید از زبون کسی کلمه کپی بیاد بیرون یا حداقل اگه موضوع کپی به میون اومد بتونید دفاع کنید.

از چیزی که به شما الهام میده استفاده کنید. باهاش چیز جدیدی خلق کنید و بذارید بقیه از شما الهام بگیرند. پیوندی از زنجیر بی پایان.